یه جاده ی غریب و دور
که راه نداره تا نسیم
منو یه دنیا خاطره
تو کوله باره بی کسیم
دونه یه دونه اشکامو
به پای رویا می ریزم
که سبز بشه یه روزگار
تو باغ خشک پاییزم
خرمن امید منو
سوزونده شعله های آه
دارم تماشا می کنم
خودم رو تو قابه گناه
یه تیکه از یادمو من
می سپارمش یه آسمون
تا بره با ابرا یه روز
پیش خدای مهربون
بگه:خدا خدا ببین
طفلکی از خودش گریخت
با گریه می رفتو کسی
پشت سرش آبی نریخت
کلمات کلیدی: